برعکس تبلیغات سنتی، که در مورد برند شما اطلاع رسانی می کند و برند شما را به نمایش درمی آورد؛ داستان برند بایستی یک واکنش احساسی را به مخاطب الهام ببخشد.

برخی از مواردی که می تواند داستان برند شما را تشکیل دهد، این موارد هستند :

• تاریخچه برند شما (از کجا شروع کردید؟ چگونه شروع کردید؟ چه مصیبت هایی سر راهتان بود؟ و…)
• محصول تان چیست؟ چه بود؟ چه تغییراتی کرد؟ واکنش اولیه مردم نسبت به محصولتان چه بود؟ شما چه کردید؟ (مثلا می توانید چند رمز و راز را نیز درباره این که اصلا چه شد که تصمیم گرفتید فلان محصول را تولید و معرفی کنید، بگویید)
• بازاریابی تان چگونه بود؟ چه چالش هایی داشتید؟ چگونه به این موقعیت رسیدید؟
• می توانید در مورد اتفاقاتی که در داخل شرکت تان و بین اعضا می افتد صحبت کنید.
• در مورد خودتان بگویید! مثلا کجا درس خواندید؟ از چه زمانی تصمیم گرفتید که این شرکت را تاسیس کنید؟ واکنش دوستان و آشنایان تان چه بود؟

چند نمونه بسیار کوتاه در مورد داستان برند و تاثیر آن

• بیل گیتسی که حتی یک لحظه هم تسلیم نشد و با نوآوری هایش، به جرأت می توان گفت که زندگی چندین میلیارد انسان را تغییر داد.
• اپل، برندی که کارش را از یک گاراژ شروع کرده بود و استیوجابزی که داستان زندگیش، احساسات واکنشی مردم را نسبت به برند اپل، دو چندان می کرد.
• مارک زاکربرگی که یک شبکه ی کوچک برای ارتباط دانشجویان MIT، راه اندازی کرد و بعد از آن فیس بوکی که می شناسیم را خلق کرد. فیس بوکی که پشت بندش شبکه های اجتماعی دیگر آمدند و فعالیت در شبکه های اجتماعی، تبدیل به بخشی از Life Style درصد بسیار بالایی از مردم جهان شد.

داستان برند، یک سند مکتوب جداگانه ای که در یکی از قفسه های شرکت تان نگهداری می کنید نیست!

حتی اگر یکی از مردم عادی هم بخواهد نظری مثبت و حتی منفی را در مورد برند تان بگوید، این نظر او می تواند بخشی از داستان برند شما باشد. بنابراین باید مراقب باشید که برندتان هیچگاه به یک ویژگی منفی معروف نشود! وگرنه شما می مانید و یک لکه ی بدرنگ که بر روی داستان برندتان نقش بسته است.